من تنهائیم را شعر می نویسم ... !!!
لطیف و عاشقانه
او تنهایی اش را دود می کند ... !!!
آرام و سبک
دیگری تنهایی اش را سکوت می کند ... !!
سکوت
تو تنهایی ات را... !!!
روی برمیگردانی و اشکهایت را پاک می کنی
او تنهایی اش را آه ... می کشد
خیس و سنگین
و ما تنهائی مان را در خود خفه می کنیم
باشد که روزی کسی دلتنگ
تنهایی مان شود
تا دیگر کسی احساس تنهایی نداشته باشد ...!!
امیدواری خوبی است
اینکه کسی دیگر احساس تنهایی نکند خوب است
پس دیگر چه کسی شعر بگوید و کی با شعرش گریه کند؟
میشه شعر گفت اما شاد شاد میشه اشک ریخت اما از شوق زیاد
نگاهبان قلبت خواهم بود تا تنهایی ها به سویش هجوم نیاورند