دلتنگیهایم را با خود ببر
تقسیم کن بین عشاق
که در تنهایی خود
بیاد ِ دلتنگیهای من باشند
که من
تنهای ِ تنهایم
دلتنگی هایت را بردار و روی همان شیشه ی مه گرفته ی اتاقت بنویس باشد که وقتی از عشق گرم شوی خود به خود آب شوند.
دوست دارمدر این روزها ،شیشه مه گرفته پنجره اتاقت باشم ،و تو با انگشت گرم خود ،تصویر قلبی را بر سینه ام نقاشی کنی ،وآن گاه صندلی بگذاری واز آن ، زیبایی بارش باران بر کف حیاط خانه ات را به تماشا بنشینی!!!
دلتنگی هایت را بردار و روی همان شیشه ی مه گرفته ی اتاقت بنویس باشد که وقتی از عشق گرم شوی خود به خود آب شوند.
دوست دارم
در این روزها ،
شیشه مه گرفته پنجره اتاقت باشم ،
و تو با انگشت گرم خود ،
تصویر قلبی را بر سینه ام نقاشی کنی ،
وآن گاه صندلی بگذاری واز آن ،
زیبایی بارش باران بر کف حیاط خانه ات را به تماشا بنشینی!!!