تاکی بخوانم تو را به خویش ؟
باصدایی گرفته و نفسی بریده
امیدم ناامید شد وهیچگاه عطرپیراهنت را باد نیاورد....
هرروز چشم براه جاده ی بی انتهای انتظارم
بااحساساتی پراز درد و چشمانی پراز اشک
نه من یعقوبم و نه تو یوسف و نه اینجا کنعان....
ما فراموش شدگانیم که در عمق خاطره ها مدفونیم.............
زیبا بود . ای کاش فراموش شدگان هم درعمق خاطره ( هایشان) به سادگی و زیبایی نوشته ها باشد.
سلام دوست گرامی.امیدوارم کامنت قبلی ام خاطرتون رو مکدر نکرده باشه.من هم با حسم مینویسم وبا حسم براتون کامنت گذاشتم. از اینکه برگشتیت و دوباره نوشتید خوشحالم. امیدوارم ایام بکام باشه. ضمنا سال نو رو تبریک عرض میکنم در پناه خداوند باشید.
نه من آنقدرها زیبا هستم
نه تو آنقدرها عاشق
از من و تو
افسانه ای به جا نخواهد ماند...